گفت این معکوس می گویی بدان


شور و شر از طمع آید سوی جان

از قناعت هیچ کس بی جان نشد


از حریصی هیچ کس سلطان نشد

نان ز خوکان و سگان نبود دریغ


کسپ مردم نیست این باران و میغ

آنچنان که عاشقی بر زرق زار


هست عاشق رزق هم بر رزق خوار